
بازهم پائيز از راه رسيد به قول زنده ياد اخوان ثالث پادشاه فصلها، پائيز همه چيز تو خودش داره نمىدونم چرا ولى تو پائيز هميشه از نفس عميق كشيدن لذت مىبرم يه بوى خاصى داره روزها و شبهاى پائيزى وقتى يه نسيم خنك به صورت آدم مىخوره احساس خاصى به آدم دست مىده هميشه دلم خواسته تو يه جاى خيلى پرت، ساكت و دور از همه يه روز پائيزى را بگذرونم ولى تا حالا نشده آخه حتى توى روستاها هم پر شده از سر و صداهاى وسايل موتورى ولى در كل اون چيزى كه من مىپسندم فكر كنم اصلا به دست آوردنى نباشه آخه دوست دارم فقط صداى باد رو بشنوم و هيچگونه صداى ديگهاى نباشه خودم باشم و خودم و اين تقريبا غير ممكن هست اونم تو دنياى ما كه خيلى كوچيك شده و هر گوشه از اون يه عده به خواست خودشون يا با اجبار دارن براى ادامه زندگى تلاش مىكنن كسى به اين چيزا فكر نمىكنه ديگه، يه جور فكر مسخره به نظرشون مىرسه درست همون جورى كه من بعضى عقايد ديگران را مسخره مىكنم، بگذريم بعضىها فكر مىكنن كه پائيز افسرده مىكنه آدمها را ولى من با اين نظريه مخالف هستم به روزهاى قديم كه نگاه كنيم به يه چيز كاملا متفاوت مىرسيم وقتى پائيز شروع مىشد يه كرسى درست مىكردن همه كنار هم مىنشستن و لحاف كرسى را روى خودشون مىكشيدن، مىگفتن و مىخنديدن و دور هم بودن و چون كار بيشتر مردم كشاورزى بود فصلهاى سرد جزو شادترين فصلها بود چون همه بيشتر وقتها در كنار هم بودن ديد و بازديد زياد بود، خوندن شاهنامه گرفتن فال حافظ قصه گفتن بزرگترا و يه دنيا خاطره، بازىهاى خاص كه توى محيط كوچيك اتاق مىشده انجامش بدن خوردن تنقلاتى كه بهار و تابستون براى روزهاى سردشون آماده مىكردن بعد يهو زندگى ماشينى مىشه مردم روز به روز از هم دور مىشن امكانات زياد مىشه به جاى گرم شدن خونهها با اون درد سر و سختى با روشن كردن بخارىها خونههاى بزرگ گرم مىشن و هر كسى توى اتاق خودشه جاى خوندن شاهنامه تلويزيون را روشن مىكنن و سريالهاى هزار بار تكرار شده را مىبينن از 365 روز سال هم كه قربونش برم 300 روزش به انواع عزادارى و غم و غصه داره مىگذره پس حالا پائيز بهونهاى مىشه براى اونها كه نمىدونن چرا افسرده هستن!


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر